از روزگار مادريم
درست زمانيكه بين همه اگرها و بايدها و چون و چراها مصمم ميشوي بنشيني و از خدا نام مادر را التماس كني ، آن زمان است كه خدا نعمتش را ... منتش را ... بر سرت تمام ميكند و نام زيباي مادر را برازنده ي باقي نامت ميكند و تو ميشوي ... مامان لعيا ... روزهاي دو نفره تمام ميشود و يكي مي آيد كه تو به لطف بودنش بهترين احساس را تجربه ميكني و به ضمانت بودنش ميشوي مادر ... برسام عزيزم تو زيباترين و با ارزش ترين هديه خدايي ، با تمام وجود دوستت دارم . 1394.5.9 ...
نویسنده :
مامان لعيا
14:40